مثل وقت هایی که بعد از چند ماه دنبال آهنگی گشتن ، تو تاکسی می شنویش.

مثل وقت هایی که کل خانه را زیر و رو می‌کنی برای پیدا کردن چیزی و شیش ماه بعد زیر تخت پیدایش می کنی.

مثل پوتینی که آخر زمستان حراج می خوره

مثل لباسی که تازه اندازت شده و دیگر مدلش دلت را نمیلرزاند.

مثل سفری که پنج سال قبل آرزوشو داشتی و حالا سهمت شده.

مثل کفش قرمزی که پنج سال پیش دوستش داشتی و حالا خاک می خورد بالای کمدت.

مثل وقتی که ساعت سه صبح هوای دربند به سرت میزند و شش صبح که راهی شدی لبخند هم روی لبت نداری .

مثل عکسی که برای پیدا کردنش کل آلبوم ها را ورق زدی و وقتی از سرت هوای دیدنش افتاد، لای کتاب پیدایش می کنی.

دوست داشتن های از دهن افتاده

دیدن های خیلی دیر‌

بر گشتن های بی موقع

دردی دوا نمی‌کند.

حسرت آن روزهایی که اتفاق افتادنشان معجزه زندگیت بود بر نمی گردانند.

فقط تمام زندگیت را پر از این سوال می کند:

چرا همون موقع نه، چرا حالا؟؟


مشخصات

آخرین جستجو ها